رضا امیرخانی در سال 88 سفری چند روزه به افغانستان داشت که حاصل این اتفاق یک سفرنامه با نام “جانستان کابلستان” شده است. این سفر که یک مسافرت شخصی و برای ملاقات با چند دوست افغان و دیدار از شهرهای مهم این کشور بود با ماجراهای غیرمنتظره و جالبی برای این نویسنده همراه شد که این ماجراها گاهی هیجان انگیز است، گاهی طنزآلود و گاهی هم به آشکار شدن حقایق دردناکی می انجامد.
در این سفرنامه امیرخانی تنها در محدوده سفرش به افعانستان نمی ماند، بلکه به تاریخ و آینده، سیاست و اقتصاد و وقایع روز و گاه موضع بندی درباره اتفاقاتی معطوف می شود که این نویسنده همیشه در برابرشان سکوت کرده است.
افغانستان از همسایههای ایران است که شرایط سیاسی و اقتصادی آن آشفته و گاها دردناک است. بیشتر اخبار و روزنامهها دربارهی این کشور پر از خبرهایی از جنگ و کشتار است. با وجود اینکه این کشور نزدیکی جغرافیایی با ایران دارد و پیوند عمیقی بین فرهنگ مردم ایران و مردم افغان وجود دارد، تصویر درستی از افغانها در ایران وجود ندارد.
ادبیات با نقش پررنگ خود میتواند سبب پیوند جوامع شود. اینبار هم رضا امیرخانی با نگارش سفرنامهاش از افغانستان ما را با زندگی مردمان همسایهمان آشنا میکند. او در کتاب جانستان کابلستان ،روایت سفر به افغانستان جنبههای مختلف چهار شهر این کشور همسایه که جنگزده و زخمخورده است، را روایت میکند.
جانستان کابلستان روایتی از زندگی مردم افغانستان
کتاب جانستان کابلستان از رضا امیرخانی اولین بار در سال 1390 از سوی «انتشارات افق» منتشر شد. این کتاب روایت نویسنده از سفر چند روزهاش به کشور افغانستان است. سال 1388 رضا امیرخانی همراه همسر و فرزندش برای سخنرانی در مراسم دانشجویان جدید الورود دانشگاه شریف راهی مشهد میشوند.
رضا امیرخانی در میانه سفر مشهدش، تصمیم میگیرد راهی افغانستان شود. او به قصد دیدار با استادان و ادیبان دانشگاه هرات به کنسولگری افغانستان میرود و به راحتی مراحل اداری ورود به این کشور را طی میکند. امیرخانی به همراه خانوادهاش بدون هیچ پیش زمینهای که ممکن است چه اتفاقهایی در انتظار آنها باشد، راهی افغانستان میشوند. آنها به شهرهای «هرات»، «مزارشریف» و «کابل» سفر میکنند و امیرخانی با زبان عامیانه وضعیت اجتماعی و فرهنگی مردمان کشور افغانستان را توصیف میکند. رضا امیرخانی با نثر روان و پویایش سفرنامهی جذابی خلق میکند، او قبلا هم این کار را در کتاب «داستان سیستان» انجام داده است. امیرخانی در سفر کوتاهش پنجرهای کوچک به سمت افغانستان میگشاید و ما را با آداب و رسوم مردم افغان از نزدیک آشنا میکند. او علاوه بر اینکه سفر خود را روایت میکند اوضاع سیاسی، اقتصادی و پیشینهی این کشور را نیز بازگو میکند.
رضا امیرخانی طی 9 فصل سفرنامهاش را در کتاب جانستان کابلستان روایت میکند. فصل اول با نام «مور و تیمور» پیش درآمد کتاب است که نویسنده صعود دماوندش را توصیف میکند. بقیهی فصلها ابتدا روایت سفر مشهد هستند و پس از آن امیرخانی دربارهی افغانستان سخن گفته است. عنوان فصلهای کتاب به این شرح است: «مشهورات هرات» «متواترات هرات» «تحریرات هرات» «زائر زار و نزار مزار» «بلخ؛ الخ…» «تقابل با کابل» «انتخاباتیات» «بلاکش هندوکش».
سفر به کابل در پی انتشار جانستان کابلستان
پس از انتشار کتاب جانستان کابلستان، رضا امیرخانی بار دیگر به کابل رفت. در این سفر با افرادی همچون «سيدضياء قاسمي»، شاعر و نويسنده افغانستانی، «محمدحسين جعفريان»، مستندساز، شاعر و اديب ايراني و «سيدرضا محمدي»، رييس اتحاديه نويسندگان افغانستان دیدار کرد.
امیرخانی در مصاحبهای دربارهی این روز گفته است: «روز خوشی است برای من که گزارش دهم، روز به روز رابطهی فرهنگی این دو پارهی جداشده، نمیگویم دو ملت، نزدیکتر میگردد و این نزدیکی فقط به واسطهی کلمه است، به واسطهي فرهنگ. که فرهنگ خود بالادستِ سیاست مینشیند و سیاست زاییدهی فرهنگ است و مضحک است تصویر فرزندی که مادر را بزاید. با نوشتن جانستان کابلستان، با نسلی روبهرو شدم از افغانستانیهای اصیل نسلِ دوم و سوم که افغانستان را هرگز ندیده بودند و جانستان برای ایشان پنجرهای بود ولو مکدر و مشجر از افغانستانِ امروز. اتفاقاتی که در دههی اخیر در رابطهي فرهنگیِ این دو همنژادترین همسایه افتاده است، شاید غیرقابل باور باشد. امروز به راحتی میتوان جایزهی مشترک گرفت در حوزهي زبانِ فارسی و بدونِ احساس غریبهگی در دانشگاه کابل گرد هم آمد برای کتابی از وطنداری که در آن سوی دیوار میزید. دیوار شمال و غرب و جنوب، طبق اسناد ثبتی ساخته شد به دست مالکان دوسوی دیوار. اما دیوار شرقی «مید این آذرز» بود. هفت سال پیش که جانستان را مينوشتم به دنبال این بودم که روی این دیوار، پنجرهای ولو کوچک بسازم در کنارِ پنجرههایی که عزیزان دیگر ساخته بودند؛ کسانی که همهگی فضل تقدم دارند بر من، چنگیز پهلوان، محمدکاظم کاظمی، محمدحسین جعفریان و… اما امروز و در این محفل به امری دیگر میاندیشم. امروز به این میاندیشم که این نسل، بایستی چنان این پنجرههای کوچک را کلان کند که دیوار فرو بریزد. دیواری که با سیاست ساخته شد، با فرهنگ فرو میریزد.»
«سيدضياء قاسمي» در تکمیل صحبتهای رضا امیرخانی گفته است :«آثار اميرخاني داراي شگفتيهاي فرمي و محتوايي ارزشمندي است. خلق كتاب جانستان كابلستان نيز اقدام ارزنده ديگري از اين نويسنده است و به راحتي نميتوان در قالب كلمات در خصوص اين كتاب سخن گفت. اين كتاب در مطبوعات و رسانهها جريانسازي كرد؛ زيرا از آنجا كه نگاه متفاوتي به افغانستان دارد، نگاه جامعه ايران به افغانستان را نيز تغيير داد. بعد از انتشار اين كتاب بود كه شاهد رجوع دوباره نويسندگان و فيلمنامهنويسان ديگر به افغانستان بوديم.»
در بخشی از کتاب جانستان کابلستان میخوانیم
این مجلس برای من، بسیار آموزنده است و دوستداشتنی. ما، که در هوای تشیع نفس میکشیم، هیچگاه به فاصلهی میان طریقت و شریعت، نیاندیشیدهایم. چنان هیات و تکیه و حسینیه با منبر و سمجد و محراب، ممزوج شدهاند و چندان روحانی و آخوند به پیر و مرشد نزدیکند که هیچگاه نیازی ندیدهایم تا فتوت نامهها را کنار رسالهها بگذاریم. اصلا به همین دلیل، خانقاهها رفته رفته کنار رفتهاند و حتاام روز نیز فاصلهی مسجد و حسینیه، چندان معنادار نیست. اما به جز تشیع، در باقی مکاتب، فاصلهای جدی هست میان طریقت و شریعت. شاید در میان اهل تشیع طریقت گرایان افراطی را مطرود بدانیم و نیازی به مجالسی خارج از مجالس متعارف احساس نکنیم اما در مکاتب دیگر فصه گونهای دیگر دارد. در سایر مکاتب، جریانهای طریقنی، راه نجات از شریعت خشک است. مجلس سماع از این دستی که نگاشتم، یعنی یک گام دور شدن از طالبان؛ یعنی یک قدم دور شدن از عملیات انتحاری بر ضد پیروان سایر مکاتب. مجلس سماع از آن رنگی که در قونیه هست یا از این رنگی که در مزار دیدم، شاید عالم حوزه نشین ما را خوش نیاید، اما سدی است برای جلوگیری از نفوذ وهابیت. دینی با این رنگ، قطعا برتر مینشیند از دینی بدون رنگ. دین بدون رنگ، دین شریعتمدار محض، همان دینی است که در مدارس دیوبندی پاکستان، تدریس میشود و به مرور، همریخت میشود با وهابیت. با همان عقاید تند صفر و یکی. نوع دفاع فرقهی دیوبندی از مذهب حنفی، و عدم تحمل نظر مخالفت، شباهتهای رفتاری فراوانی داردبا انسداد اجتنهاد و در حقیقت، تعطیلی عقل در مرام وهابیت. وهابیت با کمی اغماض یعنی شریعت بدون طریقت. و اگر ما میتوانستیم، طلاب افغانی را به عوض مدارس دیوبندی، جیش صحابه و در حقیقت آموختن آموزههای وهابیت، در مدارس کشورمان آموزش دهیم، نه فقط افغانستان را از گرفتاری طالبان میرهانیم، بلکه امروز نگران نفوذ وهابیت در میان اهل تسنن خود نبودیم. بد کشتیم و بعد میدرویم…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.